امرداد
اجتماعی
خونه همسایه روبرویمان مراسم شب قدر برگزار میکردند شرکت میکردم، مادرم ازمراسم مذهبی فقط نماز و روزه و نذری دادن حجاب را رعایت میکرد و دعاها را من از جای دیگر یاد گرفتم، همان مراسم ها برای من شروع تفکر جدیدی شد، که به اعمال ورفتارم جوردیگری نگاه کنم، البته لعن و نفرین دعا را نمیخواندم ولی جاهایی که از بخشش و رحمت بود را میخواندم، وبعد با عرفان آشنا شدم و با خدا جور دیگری آشنا شدم خیلی مهربان و رئوف تر از آن چیزی که مادر میگفت بود. و حالا سالهاست که بغیر از شبهای قدر ماه رمضان شبهای قدر دیگری نیز دارم که سعی میکنم به خدا نزدیک شوم و جوری از حساب اشتباهاتم کم کنم، ولی در این سه شب ماه رمضان مخصوصا شب 21 را دوست دارم در مراسم های دسته جمعی شرکت کنم، آرامش خاصی در دعاهای جمعی پیدا میکنم، ولی امشب نشد که نشد بخاطرسرماخوردگی دخترکوچکم، نه اینکه مراسم را خودم به تنهایی اجرا نکنم نه ولی آن حال و هوارا ندارد، ولی حس میکنم خدا زیر همین آسمان تراس کوچک خانه ام نیز من را میبیند و میتواند راه را بهتر نشانم دهد که کجروی و کج خلقیها و کج فهمیهایم را جبران کنم، از خدا میخواهم که شاد سلامتم نگه دارد تا بهتر بتوانم آینه دار اعمالرفتار خودم باشم، جای سبک و سنگین کردن اعمال دیگران راه خودم را پیدا کنم. آمین
نظرات شما عزیزان: دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : شیده
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید پيوندها
تبادل لینک
هوشمند
|
||||||||||||||||
|